دیدِ مَلِک یا دید ملک مسئله این است

ساخت وبلاگ
چند روزیه سوال ساده ای ذهنمو مشغول کرده. 

جلوه ای کرد رُخَت دیدِ مَلِک عشق نداشت     عین آتش شد از این غیرت و بر آدم زد

یا این درسته :

جلوه ای کرد رُخَت دیدْ مَلِک عشق نداشت     عین آتش شد از این غیرت و بر آدم زد

به شکل عجیبی تمام ذهنم از این سوال پر شده و مدام این بیت رو مرور می کنم. اینروزها انگار جایی در ناخود آگاهم این شعرها لونه کردن. پر از شعرهاییم که حتی نمی دونم کِی حفظشون کردم. پر از سمفونی های ویوالدی و موتزارتم. پر از چیزهایی که هیچ ربطی به هم ندارن. شعر حافظ. کشیش مو قرمز. تجسم یک والس زیبا. عاشور پور. باله ی دریاچه ی آبی. هر چیز زیبایی که بگی. یه طوری شدم انگار بخوام بین چند دنیا وایستم. نه اینکه بد باشه نه. پر از حس انرژی و انگیزه ام و این حس رو دوست دارم. انگار که بدونم رو به روم داره در عجیبی به یه دنیای جالب باز میشه. می تونه خیلی خیلی هیجان انگیز تر از آلیس و سرزمین عجایبش باشه. 

آب رو با دست نواختن. پاها رو با سبزه ها غسل دادن. زیر نور آفتاب خوابیدن و پشت پلکهای بسته گرماشو حس کردن. شنیدن آواز پرنده ها. نسیمی که انگار حریر خنکی رو روی صورتت می کشه. چشم باز کردن و ابرها رو به شکل یک فرشته دیدن. تجسم سمفونی ویوالدی تو یه لبخند عمیق و سرشار از رضایت و رقصیدن تو یه جای خلوت با همون سمفونی ای که تو ذهنت می شنوی. حتی میشه آهنگای یان تریسانم تصور کرد. آره چرا که نه. آهنگهای فیلم امیلی جون می ده برای رقصیدن. 

لالالا لاااا لالالا لالا لا لا لا لا لالاااا...

مدعی خواست که آید به تماشاگه راز ...

ارتباطتان برای شما چه می کند؟...
ما را در سایت ارتباطتان برای شما چه می کند؟ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : davidantanakoja بازدید : 77 تاريخ : يکشنبه 18 شهريور 1397 ساعت: 20:21