آرزو

ساخت وبلاگ
در طی هفته ای که در حال گذارش هستیم. حالم اصلا خوب نبود. تمام تعطیلات در وضعیت جسمی نامناسبی گذشت. تمام قرارهایم به هم خورد. اولش هیجان انگیز بود. می خواندم. فیلم می دیدم. حتی پرهیز غذایی اذیتم نمی کرد. بعد کم کم وضعیت طور دیگری شد. به طوری که به جز فیلم دیدن تمام فعالیت های روزمره ام با مشکل مواجه شد. از جمله غذا خوردن. حالا دو روز است من آبِ نخود و دو قاشق برنج برای هر وعده ی غذایی می خورم و امیدوارم که همانجا بماند و خیال بالا آمدن نداشته باشد. 

اما اینها باعث تعجب من نشد. اینها روند عادی یک سرماخوردگی سخت است. چیزی که باعث حیرتم شد خودم بودم. در واقع برایم روند تفکر انسان و آرزوهایش در لحظات گوناگون جالب بود. اینکه در شرایط بد آرزو ها می تواند به سوخت و ساز عادی بدن تقلیل یابد. به چیزی که به طور عادی بدون توجه کردن به آن به درستی کارشان را انجام می دهند. چیزی شبیه پلک زدن یا نفس کشیدن. سلامتی. سالم بودن. در شرایط نامساعد چیزی شبیه یک فول آپشن برای انجام هر کاری فرض می شود. ما در شرایط نا مساعد آرزوهای کوچک می کنیم نظیر داشته های همیشه مان و بعد بر اساس آن تصمیم به انجام هر کاری می گیریم. در واقع این روند دقیقا از انتظار درونی انسان شکل می گیرد. انسان به طور ناخودآگاه همیشه منتظر چیزی ست اما فقط وقتی این مسئله به چشم می آید که روند انتظار به طبیعی ترین و ساده ترین عملکرد های انسان بدل می شود. 

این متن در شرایط جسمی و فکری خوبی نوشته نشده است. امکان ویرایش وجود دارد. 

ارتباطتان برای شما چه می کند؟...
ما را در سایت ارتباطتان برای شما چه می کند؟ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : davidantanakoja بازدید : 70 تاريخ : سه شنبه 15 بهمن 1398 ساعت: 22:19